بی باد، بی پارو: مجموعه داستان
نویسنده:
فریبا وفی
امتیاز دهید
در توضیحات پشت جلد این کتاب آمده است:
«جهان وفی مملو از اتفاقهای به ظاهر بیاهمیتی است که منشا هراس، ناکامی و درنهایت تحول شخصیتهای او میشود. در همهی داستانهای این کتاب رهابودن و تلاش بر پیداکردن امنیت است که از عناصر تکرارشوندهی متنهاست. آدمها بیش از دیگری با خود سخن میگویند و برای همین رفتارهای بیرونیشان گاه تکاندهنده و مرموز به نظر میرسند. رمز و رازی که از شنیدن صدای قدمهای مرگ جان میگیرد و مخاطب را با سرنوشتهایی روبهرو میکند که در عین داستانیبودن در جستوجوی راهی دیگرند، راهی برای رستگاری». این مجموعه داستان درواقع تازهترین اثر وفی است که شامل دوازده داستان کوتاه به نامهای «به باران»، «قایقرانها»، «بلوکهای بتنی»، «یک مثقال، یک انبار»، «بی باد، بی پارو»، «سیبزمینی ایرانی»، «کابوس شناور»، «درخشش نحس»، «هتل مشهد»، «غشای نازک»، «صعود» و «کلبهی رو به اقیانوس» میشود. در ادامه بخشی از این کتاب را میخوانیم: «یه ضربالمثل سوئدی میگه آدم باید دهن کوچک داشته باشه و گوش بزرگ. این را بعد از آن گفت که فکر کرد زیاد حرف زده و به خودش خندید. نگار همان روز متوجه شد که پرینوش همه چیز را مثل داستان کوتاه تعریف میکند و فکر کرد یک عالم داستان دارد که برای حمید نقل کند. حمید به داستانهایش عادت کرده بود، اما شنوندهی خوبی نبود. به حرفهای او مثل همان داستانهای انگلیسی گوش میکرد که توی موبایلش ضبط کرده بود».
بیشتر
«جهان وفی مملو از اتفاقهای به ظاهر بیاهمیتی است که منشا هراس، ناکامی و درنهایت تحول شخصیتهای او میشود. در همهی داستانهای این کتاب رهابودن و تلاش بر پیداکردن امنیت است که از عناصر تکرارشوندهی متنهاست. آدمها بیش از دیگری با خود سخن میگویند و برای همین رفتارهای بیرونیشان گاه تکاندهنده و مرموز به نظر میرسند. رمز و رازی که از شنیدن صدای قدمهای مرگ جان میگیرد و مخاطب را با سرنوشتهایی روبهرو میکند که در عین داستانیبودن در جستوجوی راهی دیگرند، راهی برای رستگاری». این مجموعه داستان درواقع تازهترین اثر وفی است که شامل دوازده داستان کوتاه به نامهای «به باران»، «قایقرانها»، «بلوکهای بتنی»، «یک مثقال، یک انبار»، «بی باد، بی پارو»، «سیبزمینی ایرانی»، «کابوس شناور»، «درخشش نحس»، «هتل مشهد»، «غشای نازک»، «صعود» و «کلبهی رو به اقیانوس» میشود. در ادامه بخشی از این کتاب را میخوانیم: «یه ضربالمثل سوئدی میگه آدم باید دهن کوچک داشته باشه و گوش بزرگ. این را بعد از آن گفت که فکر کرد زیاد حرف زده و به خودش خندید. نگار همان روز متوجه شد که پرینوش همه چیز را مثل داستان کوتاه تعریف میکند و فکر کرد یک عالم داستان دارد که برای حمید نقل کند. حمید به داستانهایش عادت کرده بود، اما شنوندهی خوبی نبود. به حرفهای او مثل همان داستانهای انگلیسی گوش میکرد که توی موبایلش ضبط کرده بود».
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بی باد، بی پارو: مجموعه داستان